مهیار از کارگاه کوچک زیرزمین پدری تا صادرات امروز میگوید
گفتن از کارآفرينان و آدمهاي خلاق و اهل ريسک هميشه جذاب بوده است و گهگداري هم جرقهاي براي راهي نو. شنيدن حکايت هريک از اين افراد اين واقعيت را به رخ ميکشد که حتما نبايد همهچيز مهيا باشد و ميشود با دل به دريا زدن و تلاش و... از نقطه صفر، شروعي موفقيتآميز داشت. محمود ضرابي، مردي است از جنس صنعت پوشاک. او از اوايل جواني در مسيري پا گذاشته است که در 52 سالگي توانسته «مهيار» را با تمام قصههاي تلخ و شيرينش داشته باشد. از زمان شروع فعاليت اين واحد توليدي 30 سال ميگذرد و پوشاک توليدي ضرابي با برند مهيار در مراکز استانها و بيرون از مرزها بخشي از نياز بازار را تامين ميکند؛ صنعتي که ضرابي با شاگردي پا در آن گذاشت و حالا سعي دارد با بهره بردن از فناوري روز دنيا در ايران جزو اولينها باشد؛ همانطور که توانست جورابهاي نانو را براي اولينبار به بازار ايران عرضه کند. درواقع برند مهيار خاطرات و تجربيات روشهاي سنتي را پشت سر خود ميبيند و علم روز دنيا را به خدمت ميگيرد تا به اولين هدف خود يعني کيفيت پايبند بماند. در ادامه محمود ضرابي از شروع کارش و شکستها و پيروزيهايش ميگويد.
هر فردي يعني يک قصه. صنعت پوشاک از کجا توانست داستانش را با قصه زندگيتان گره بزند؟
داستان زندگي من هم مثل اکثر آدمها شروع شد و رويه هميشگي خود را در پيش گرفت تا اينکه به دوران دبيرستان رسيدم و طبق داستانهاي تکراري آدمها انتظار ميرفت با پايان دوران دبيرستان يا عنوان دانشجو را براي خود برگزينم يا دو سال خدمت سربازي را استارت بزنم. اما گويا قصه محمود ضرابي بايد کمي متفاوتتر از اکثريتي افراد ميشد. 17 ساله بودم که دبيرستان را رها کردم، اما برنامهاي براي ورد به دانشگاه يا رفتن به سربازي نداشتم، به همينخاطر پدرم که آشنايي در صنف پوشاک داشت، پيشنهاد شاگردي در اين صنعت را به من داد و از اينجاي ماجرا بود که صنعت پوشاک که تا آن روز با آن بيگانه بودم، همداستان من شد. علاقه به کارهاي فني باعث شد از پيشنهاد پدر استقبال کنم و اينگونه شاگردي در اين صنف را کليد زدم؛ سال 61 بود که تمام اين ماجراها اتفاق افتاد. خوششانس بودم که توانستم زير نظر مهندسان ايراني و خارجي آموزش ببينم.
امروز شما يکي از چهرههاي شناختهشده صنعت پوشاک، چه در داخل و چه بيرون از مزرها هستيد؛ گام نخست اين موفقيت چگونه برداشته شد؟
در سال 66 دوران خدمت سربازيام به پايان رسيد و فکر داشتن کارگاهي شخصي راحتم نميگذاشت. براي همين زيرزمين خانه پدري اولين کارگاه من شد؛ کارگاهي که تنها يک کارگر داشت، اما روزهاي روشني را با آن پيش روي خود متصور بودم و رسيدن به هدفم را که همان کيفيت و رضايت خاطر مشتري بود، نشانه گرفته بودم. البته کار به همين راحتيها نبود و از همان ابتداي امر نشانهها، گوياي اين بودند که راه پرفراز و نشيبي را بايد طي کنم. در آن برهه برخي از اطرافيان بر اين عقيده بودند که براي مستقل شدن کمي زود است، اگرچه عدهاي نيز عقيدهاي خلاف اين داشتند و با ديدن علاقه و پشتکار من تشويقم ميکردند. به کار پوشاک علاقهمند شده بودم و زمان زيادي را صرف آن ميکردم و سعي داشتم تمام مسائل مرتبط با آن را ياد بگيرم و همين عوامل سبب ميشد بيشتر اوقات از طرف اطرافيانم مورد تشويق قرار بگيرم. درواقع من از لحاظ تخصصي راه ده ساله را يکي، دوساله طي کردم. تشويقها به من جرئت دادند تا به مستقل کار کردن بينديشم، البته علاقهاي که در من به وجود آمده بود، محرک خوبي براي اين تصميم بود. براي همين وارد ميدان شدم و نام مهيار را برگزيدم.
شروع هر کاري به فراخور خود نيازمند سرمايهگذاري است؛ گاهي سرمايهگذاري از جنس زمان و علاقه و تخصص است و گاهي اوقات به تناسب کار، نياز به سرمايهگذاري مادي دارد. شما با چه ميزان سرمايه وارد عرصه صنعت پوشاک شديد؟
صفر! شايد باورتان نشود اما زماني که تصميم به راهاندازي کارگاه گرفتم، هيچ سرمايهاي جز علاقه و تخصصي که يافته بودم نداشتم، اما کاري که تصميم گرفته بودم وارد آن شوم، نيازمند سرمايهگذاري بود. براي همين براي استارت کار از يکي از دوستانم پانصد هزارتومان قرض کردم. خوب به خاطر دارم که اسفند سال 66 بود و کار را همانطور که گفتم از زيرزمين خانه پدري شروع کردم. البته طي مسير از تسهيلات بانکي استفاده کردم، اما از همان ابتداي کار با خودم شرطي بستم که تا به امروز سعي داشتم به آن پايبند بمانم؛ اينکه با نيروي انساني که جذب کار ميشوند، رفتار و برخوردي شايسته و خوب داشته باشم.
شما از وام و تسهيلات گفتيد و از گفتههايتان چنين بر ميآيد که اين مسئله توانسته براي شما راهگشا باشد...
روزهاي سختي را پشت سر گذاشتهايم تا امروز در اين جايگاه بايستيم. البته مواردي پيش آمده که نيازمند وام و تسهيلات بوده، اگرچه همانطور که واقفيد طي مسير دريافت تسهيلات نيز به نوبه خود خالي از مشکلات و موانع نيست، اما توانسته گرهي از مشکلات ما باز کند. تسهيلات به ما کمک کرد از پس تعهدات خود بربياييم. البته هميشه تلاش کردهام در مقابل تسهيلاتي که از آنها استفاده کردهام، مشتري خوشحسابي باشم تا اينکه امروز معوقهاي برعهده نداشته باشم؛ چه در بحث دارايي، چه تامين اجتماعي. ما کارمان را بر مبناي شفافيت قرار دادهايم و با برنامهريزياي که تا به امروز از آن غافل نشدهايم، توانستهايم مشکلات را پشت سر بگذاريم.
ورشکستگي مقولهاي است که هميشه به انحاي مختلف خود را در کنار صنعت به نمايش گذاشته است؛ مقولهاي که گاهي ترس از آن مانع برداشتن گامهاي اوليه ورود به صنعت ميشود. تا امروز اين طعم گس و گاهي تلخ را چشيده است؟
بله، اين طعم تلخ را من نيز چشيدهام. ابتداي کارم مصادف شد با قطعنامه 598 و نبود سرمايه و پذيرش تعهدات تسهيلات سبب شد زيان بزرگي را در همان گام اول به نظاره بنشينم؛ درواقع به اصطلاح عام به زير منفي صد نزول کردم. ورشکستگي محض! اما من به کارم ايمان داشتم و با توکل به خدا تلاشم را بيشتر کردم و هيچگاه لحظهاي به اين فکر نکردم که به عقب برگردم و با همين انگيزه در حال حاضر در بازارهاي داخلي و خارجي نام مهيار به چشم ميخورد. محمود ضرابي فردي است که هميشه به فردا اميدوار است و تنها امروز را نميبيند، براي همين در آن برهه به اين انديشيدم که اين اتفاقي است که ميتوانست براي هرکسي پيش بيايد و حالا اين اتفاق سهم من شده و تنها بايد به اين بينديشم که چطور ميتوانم اين بحران را پشت سر بگذارم. البته به اين مسئله نيز واقف بودم که تلاش شبانهروزي ميتواند به من براي بيرون آمدن از اين بحران کمک کند. خوب به خاطر دارم که در آن دوران طي شبانهروز بيشتر از سه يا چهار ساعت نميخوابيدم. در کنار پشت سر گذاشتن بحران، کيفيت را فراموش نکردم، چون ايمان داشتم که محصول باکيفيت و خوب ميتواند در بازار جايي براي خود دست و پا کند.
نااميدي چه؟ با تمام مشکلات تا امروز نااميد نشدهايد؟
اصلا! خوشبختانه تا امروز با تمام مشکلات ريز و درشتي که داشتهام، اين حس را تجربه نکردهام و به عبارت ديگر نااميدي جرئت نکرده است به من نزديک شود. به اعتقاد من نااميد شدن يعني پايان کار. نااميدي چيزي جز شکست در پي ندارد و با آگاهي از اين مسئله هيچوقت نااميد نشدهام و شايد براي همين است که امروز توانستهام به اين مرحله برسم. اصلا چرا بايد نااميد بود، وقتي موفقيت بعيد و دور از دسترس نيست.
سي سال حضور در عرصه صنعت کم نيست. راز ماندگاري شما چيست و چگونه توانستهايد اسم و رسمي براي خود در صنعت پوشاک دست و پا کنيد؟
شايد کمي بزرگنمايي به نظر برسد، اما واقعيت دارد؛ هدف پاک و مقدس، مهيار را ماندگار کرد. توليد يک محصول خوب و باکيفيت هميشه هدف و اولويت ما بوده است، چون بر اين عقيده بوديم که رضايت مشتري به معناي واقعي کلمه يعني خير و برکت. تا جايي براي اين هدف و اولويت تلاش شده که خريداران هميشه رضايت خاطر داشتهاند. البته ما نوآوري را نيز از نظر دور نداشتيم و ميدانستيم که ماشينآلات جديد ميتواند به اهدافمان جامه عمل بپوشاند. مهيار در بحث نانو اولين بود؛ سال 84 اگر از نانو صحبت ميشد، گويي با زبان ديگري صحبت ميکني و کسي متوجه منظورت نميشد، در حالي که در حال حاضر بيش از بيست هزار شرکت نانو داريم و اگر به يک نوجوان ده، دوازده ساله بگوييد نانو، اطلاعات گستردهاي به شما ارائه ميدهد. در مقالهنويسي رتبه ششم را داريم و در کار تجاري جايگاه پانزدهم يا شانزدهم از آن ايران است.
صنعت با اقتصاد و درآمد و بازار گره خورده است و تنها با اين اميد تلاش ميکند که سهمي از بازار داشته باشد و اين به معناي کسب درآمد و جايگاه است. سهم شما از بازار پوشاک چند درصد است؟
سي سال تلاش و پشتکار سهم 10 درصدي را عايد محصولاتمان کرده است؛ سهمي که براي ما بزرگ و چشمگير است، چون در ايران در صنف پوشاک بزرگترين توليدکنندهايم و محصولاتمان به اکثر مراکز استانها برده ميشود و توانستهايم در 95 درصد مراکز استانها نمايندگي داشته باشيم. اولين شعبهها در تهران، زنجان و قزوين کارشان را شروع کردند. البته در صادارت نيز موفق بودهايم و توانستيم در سال 94 نزديک به يکميليون دلار صادرات داشته باشيم؛ رقمي که در سال 95 به يک و نيم ميليون دلار رسيد و بنا داريم در سال جاري رقم دو ميليون دلار را از آن خود کنيم.
صادرات روياي هر صنعتي است؛ اين رويا را با صادرات به کدام کشورها محقق کردهايد؟
هميشه بر اين باور بودم که براي موفقيت بايد يک گام جلوتر از بقيه بود، براي همين صادرات را هميشه گوشه ذهنم داشتم و بالاخره توانستم آن را به شکل عيني به نظاره بنشينم. کيفيت بالا يکي از مولفههايي است که به شما اجازه ميدهد به صادرات فکر کنيد؛ مولفهاي که من از همان ابتداي کار آن را در اولويت داشتم و حالا بيرون از مرزها توانستهام بازاري براي خود دست و پا کنم و به عربستان، امارات، قطر، افغانستان، قرقيزستان و عراق صادرات داشته باشم. عراق بازار خوبي براي محصولات ماست.
اشتباهات بخشي از زندگي بشر است و در هر فعاليت و کاري اشتباهاتي ناخواسته پيش ميآيند. اگر شما فرصتي براي برگشت به گذشته داشته باشيد، اشتباهي هست که بخواهيد آن را جبران کنيد؟
صددرصد. زمان بزرگترين سرمايه آدمي است. من زمانهاي زيادي را از دست دادهام، چهبسا اگر دقت بيشتري داشتم، ميتوانستم استفاده بيشتري از زمانهاي ازدسترفته کنم. واقعيت اين است که هر فردي که در زندگياش به موفقيتي دست يافته، شکستهايي را نيز پشت سر گذاشته است. من نيز شکستهايي را تجربه کردهام و در اين مسير کاستيهايي داشتهام که اگر به گذشته برگردم، آنها را تکرار نميکنم.
پوشاک از آن دسته صنايعي است که تقريبا تاريخي به قدمت بشر دارد و بهمرور زمان توانسته خود را بهروز کند، اگرچه هنوز از روشهاي سنتي نيز استفاده ميشود. شما از چه زماني از روشهاي سنتي فاصله گرفتيد؟
دوازده، سيزده سالي ميشود که مسيرم را به سمت تکنولوژي بردهام و خوشبختانه تحول خوبي بوده است. يکي از رمزهاي موفقيت بهروز شدن است، چون در اين شرايط است که ميتوان همگام با رقبا پيش رفت. روشهاي سنتي در زمانه خود کاربرد داشتند و ميتوانستند جوابگوي بازار باشند، اما امروزه اين روشها جوابگو نيستند و بايد به تناسب صنعت از تکنولوژي روز بهره ببرند.
يکي از مسيرهاي بهروز شدن و بهره بردن از تکنولوژي روز، داشتن علم و تحصيلات و تخصص لازم است...
من با تحصيلات دبيرستان وارد بازار کار شدم، اما در حال حاضر در حال تحصيل رشته امبياي دانشگاه تهران هستم. در دوراني که وارد بازار کار شدم، دانشگاهها تعطيل بودند، براي همين در سال 64 عازم خدمت سربازي شدم و ماه هفتم سال 66 خدمتم به پايان رسيد. در آن دوران سخت مشغول کار بودم و مديريت فني چند کارخانه را که در عرصه پوشاک فعاليت ميکردند، پذيرفته بودم. البته بعد از راهاندازي کارگاه خودم نيز اين مسئوليت را به عهده داشتم؛ وظيفه تعمير، نصب و راهاندازي در شهرستانهاي مختلف. در دستگاه چکسلواکي دو سيلندر تخصص خوبي پيدا کرده بودم. به هر حال مشغله زياد باعث شد در آن دوران به تحصيل فکر نکنم. البته برخي نيز بر اين عقيده بودند که با توجه به شرايط من تحصيلات الزامي ندارد و دليلشان اين بود کهوظيفه اداره کارگاه و مسئوليتهاي ديگري دارم و نيازي به تحصيلات نيست، چون به خواسته خودم رسيدهام. اگرچه در حال حاضر به اين نتيجه رسيدهام که تحصيلات در کنار صنعت و توليد ميتواند مکمل خوبي باشد؛ مکملي که موفقيت را نزديکتر ميکند.
امروز جامعه ايران نيز به فراخور زمانه با خريد اينترنتي آشنا شده است و اگرچه اين مسئله هنوز همهگير نشده است، اما توانسته در زندگي شهرنشين تاحدودي جا باز کند. شما چطور از اين فرصت بهره بردهايد؟
اگر اشتباه نکنم راهاندازي سايت مهيار به ده، دوازده سال پيش برميگردد. اگرچه بهرهبرداري کمي از آن شد، اما حالا سالهاست که با اينترنت و شبکهها و فناوريهاي روز آشنا هستيم و از آنها بهره ميبريم و فروش اينترنتي يکي از آنهاست؛ به گمانم هفت، هشت سالي ميشود که به اين حوزه ورود کردهايم و فعاليت خوبي هم داريم.
اگر جاي رقبا بوديد، چه ميکرديد؟
کاري که من انجام دادم، ميتواند الگوي مناسبي باشد. من هيچگاه تقليد نکردم و تنها به اين مسئله بها دادهام که با ديدن ايدههاي جديد از آنها تقليد نکنم، بلکه جرقهاي باشند براي ايدههاي خودم. به اعتقاد من کپيبرداري نميتواند در اين صنعت راهگشا باشد؛ کپيبرداري يعني عدم موفقيت. با ايدههاي جديد ميتوان هم مشتري و هم بازار را داشت.
چه عواملي سبب شدند تا هميشه رو به جلو حرکت کنيد و برگشت به عقب نداشته باشيد؟
پشتکار و اميد به فردا. البته تخصص نيز توانسته اين حرکت را تسهيل کند. تخصص ناخودآگاه انسان را جلو ميبرد. تخصص من اين بود که محصولي را توليد ميکردم که در بازار شناخته شده بود. توجه به ايدهها نيز به من کمک کرد؛ نوآوري برگ برنده است. بازار هر کالايي را ميتوان با ايده جديد در دست گرفت و به آن رونق داد.
نظر شما درباره مشورت کردن و مشاوره گرفتن چيست؟
مشورت کردن اين يکي از مولفههاي اصلي پيشرفت و حرکت رو به جلو است و براي من هميشه اهميت داشته است و از آن بهره بردهام. جوراب نانو ايدهاي بود که جرقه آن در يک نمايشگاه خورد؛ نمايشگاهي که در آن صحبت از نانوتکنولوژي بود. مسئلهاي که در ايران غريب بود. من تحقيقاتم را در کشور شروع کردم و در نهايت متوجه شدم شرکتي مواد آن را توليد ميکند و به همين منظور ارتباط برقرار کردم و توليد اين محصول را استارت زدم. البته به همين سادگيها هم نبود و مشکلات زيادي به وجود آمد؛ مشکلاتي که براي رفع آنها تحقيقات و بررسيها را گسترش داديم و از مشاوره جوانان فارغالتحصيل و آگاهان زمينه شيمي بهره برديم و حالا به يمن همان مشاورههاست که روي محصولات جديدتر کار ميکنيم؛ محصولاتي که به کمک بيماران گوارشي ميآيد؛ افرادي که نميتوانند دارو مصرف کنند و به داروها آلرژي دارند. در ضمن در حال تحقيق روي پارچههاي ضدلک و ضدآب هستيم و سي تا چهل درصد راه را پيمودهايم. توليد لباسهاي خنککننده را در برنامه داريم، براي اقشاري که فعاليتهاي بالايي دارند مثل ورزشکاران.
محمود ضرابي به عنوان يکي از کارآفرينان صنعت پوشاک و قديميها و باتجربههاي اين صنعت چه نگاهي به آن دارد؟
نگاه من به اين صنعت وسيع است، اگرچه هنوز قاچاق و واردات پوشاک را شاهديم. در حال حاضر اتحاديه پوشاک و نساجي ايران با انجمن پوشاک دستبهدست هم دادهاند و کارهاي بزرگي را پيش بردهاند و تا حدودي توانستهاند جلوي قاچاق را بگيرند. اين صنعت در ايران از ظرفيت بالايي برخوردار است. پوشاک، صنعتي است که ميتواند جذب نيروي بالايي داشته باشد، آن هم با سرمايه پايين. واقعيتهاي اين صنعت اين است که يک توليدکننده زماني ميتواند موفق باشد و تبليغ خوبي براي جوانها باشد که برخي فشارها از رويش برداشته شود. کجاي دنيا سراغ داريد که توليدکننده 28 درصد بهره بانکي براي تسهيلات پرداخت کند؟ يا 23 درصد حق تامين اجتماعي بدهد؟ در ايران توليدکننده با 15 درصد سود بايد 25 درصد ماليات بپردازد. شکي در پرداخت ماليات نيست، اما مسئله اين است که بازار بايد مهيا باشد تا توليدکنندهاي که از نظر مالي ضعيف است و به دنبال تسهيلات ميرود با سررسيد روزشمار روبهرو نشود. اين بازار توان اين را دارد که در رفع معضل بيکاري کاري از پيش ببرد، چون اين ظرفيت را در خود دارد.
منبع: مجله دانش بنیان
ارسال به دوستان